به دلیل تأثیر بالای نظامی، اقتصادی، علمی، سیاسی و فرهنگی بریتانیا و آمریکا بر جهان این زبان در سطح جهان گسترش یافته و به عنوان زبان دوم، زبان میانجی و زبان اداری در بسیاری نقاط جهان کاربرد پیدا کردهاست.
درباره زبان انگلیسی
زبان انگلیسی یکی از زبانهای هندواروپایی است که از شاخهٔ ژرمنی محسوب می شود که در انگلستان و جنوب شرقی اسکاتلند تکامل یافته است. از دیگر زبانهای شاخه ژرمنی میتوان زبان آلمانی، هلندی، دانمارکی، سوئدی و نروژی را نام برد.
نزدیک به نیمی از واژه ها و گرامر انگلیسی از ریشهٔ ژرمنی است و نیم دیگراز واژهها وام گرفته شده تشکیل شده است که بیشتراز زبانهای لاتین، فرانسوی، بخشی از یونانی و سایر زبانها وارد انگلیسی شدهاند.
زبان انگلیسی باستان شباهت بسیار زیادی به زبان آلمانی باستان داشته است زیرا انگلیسی زبانها بیشتر اقوام ژرمنی بودند که از آلمان وارد بریتانیا شدند و به نوعی زبان آلمانی را می توان مادر زبان انگلیسی دانست.
با توجه به تأثیر فراوان نظامی، اقتصادی، علمی، سیاسی و فرهنگی بریتانیا بر جهان پس از سدهٔ هجدهم و تأثیر ایالات متحده آمریکا از سدهٔ بیستم میلادی به این سو، این زبان در سطح جهان گسترش یافته و به عنوان زبان دوم، زبان میانجی و زبان اداری در بسیاری نقاط جهان کاربرد پیدا کردهاست.
زبان انگلیسی به عنوان زبان مادری در کشورهای انگلستان، آمریکا، کانادا، استرالیا، ایرلند، نیوزلند، آفریقای جنوبی، غنا و بسیاری کشورهای دیگر کاربرد دارد. انگلیسی امروزه از نظر تعداد گویشوَر، پس از چینی و اسپانیایی، سومین زبان جهان است.
تعداد کسانی که زبان مادریشان انگلیسی است امروزه بیش از ۳۸۰ میلیون نفر است. انگلیسی در بسیاری از کشورها زبان میانجی است و مهمترین زبان دنیا در زمینههای سیاسی، اقتصادی، نظامی، صنعت، فرهنگی و علمی در روابط بینالملل بهشمار می آید.
انگلیسی، زبان مادری نزدیک به ۳۷۵ میلیون نفر در دنیا است. پس از زبان چینی ماندارین و اسپانیایی، انگلیسی سومین زبان دنیا از نظر تعداد سخنوران است. اما اگر تعداد کسانی که زبان مادری آنها انگلیسی است و کسانی که تنها به این زبان سخن میگویند را با هم بشماریم، آنگاه میتوان گفت که انگلیسی پرکاربردترین زبان در سطح جهان است. البته اگر با مجموعهٔ زبانهای چینی مقایسه شود ممکن است که در جایگاه دوم قرار گیرد.
برآوردها از سخنوران زبان دوم نشان دادهاست که آنها شماری میان ۴۷۰ میلیون تا بیش از یک میلیارد میتوانند داشته باشند بسته به اینکه تنها به این زبان صحبت میکنند (بدون نوشتار) یا بر آن تسلط کامل دارند.
بر پایهٔ آمار سال ۲۰۰۶ کشورهای با بیشترین جمعیت سخنوران مادری انگلیسی از جمعیت بیشتر به کمتر عبارتند از: ایالات متحدهٔ آمریکا ۲۵۱ میلیون، بریتانیا ۶۱ میلیون، کانادا ۱۸٫۲ میلیون، استرالیا ۱۵٫۵ میلیون، نیجریه ۴ میلیون، ایرلند ۳٫۸ میلیون، آفریقای جنوبی ۳٫۷ میلیون و زلاندنو ۳٫۶ میلیون نفر.
همچنین کشورهایی مانند فیلیپین، نیجریه و جامائیکا دارای میلیونها سخنور با زنجیرهٔ گویشی از کریول با پایه انگلیسی تا انگلیسی استاندارد است. در میان کشورهایی که انگلیسی زبان دومشان است، هند بیشترین شمار از اینگونه سخنوران را دارد (انگلیسی هندی).
دلایل مهم برای یادگیری زبان انگلیسی
زبان انگلیسی پرمخاطبترین زبان استفاده شدهی دنیاست. در کل زمین حدود ۴۰۰ میلیون نفر انگلیسی زبان وجود دارد و ۵۰۰ میلیون نفر نیز انگلیسی را به عنوان زبان دوم استفاده میکنند. پس در کل حدود یک میلیارد نفر در دنیا زبان هم را متوجه میشوند.
حدود ۸۰% اطلاعات کامپیوترها به انگلیسی پردازش میشوند. یادگیری فنون کامپیوتر برای افرادی که به انگلیسی تسلط دارند فوقالعاده راحته.
زبان انگلیسی زبان رسمی اخبار و اطلاعات مبادلهشدهی جهان است. حدود نیمی از روزنامههای منتشرشدهی جهان به انگلیسی است. تنها در کشور هند سه هزار مجلهی انگلیسی زبان منتشر شده است.
زبانی که بیشتر مردم دنیا در حال یادگیری هستند انگلیسی میباشد. در حال حاضر حدود یک میلیارد نفر در حال یادگیری این زبان اند. در کشور چین ۲۵۰ هزار نفر از طریق تلویزیون انگلیسی یاد میگیرند!
بیش از ۸۰% از صفحههای اصلی سایتها به انگلیسی هستند. یعنی با دانستن انگلیسی شما حداقل با موضوع ۸۰ درصد از سایتها آشنا میشوید.
حدود ۷۰% ایمیلهای دنیا به انگلیسی فرستاده میشوند!
بیش از ۶۰۰ هزار لغت در انگلیسی وجود دارد ولی تخمین زده شده که با یادگیری تنها ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ لغت میتوانید کارتان را در بیشتر موارد جلو ببرید.
مسافرت آسانتر خواهد شد, شما میتوانید در حین سفر به ۴۵ کشور انگلیسی زبان لذت بیشتری ببرید و نیازی به راهنما یا مترجم نداشته باشید.
یادگیری زبان انگلیسی میتواند یک مزیت برای پیدا کردن کار یا مهاجرت حتی به کشورهای غیر انگلیسی زبان برای شما حساب شود.
با یادگیری هر زبانی دید شما نسبت به زندگی بازتر خواهد شد و شخصیتتان پختهتر شده و حتی ذهنتان نیز تقویت میشود.
آموزش حروف الفبای انگلیسی
جمعاً 26 (بیست و شش) حرف است که به دو دسته تقسیم میشوند: حروف بزرگ =Capital letters
A-B-C-D-E-F-G-H-I-J-K-L-M-N-O-P-Q-R-S-T-U-V-W-X-Y-Z
a-b-c-d-e-f-g-h-i-j-k-l-m-n-o-p-q-r-s-t-u-v-w-x-y-z
برای پیشرفت دانش آموزان بهتر است ابتدا صداهای حروف را یاد بگیرند تا پس از تشخیص صداها بتوانند به آسانی لغات را فرا گیرند در این قسمت سعی شده حداقل صداهای مورد نیاز برای سطح مبتدی آورده شود.
صدا در زبان انگلیسی
هر کدام از الفبای انگلیسی دارای چند صدا هستند که به ترتیب به ذکر آنها میپردازیم. صدای هر حرف را پس از تکرار حفظ کرده و معنای آنها را به خاطر بسپارید.
1 – حرف A
این حرف دارای صداهای زیر است
صدای(آ) مانند: (آرمی)=در کلمه army به معنای ارتش
صدای (اَ) مانند: (کَت)= در کلمه cat به معنای گربه
صدای(ای) مانند: (بریو)=در کلمه brave به معنای شجاع
صدای(الف کوتاه) مانند: (کار)=در کلمه car به معنای ماشین
2 – حرف B
این حرف معادل (ب) در زمان فارسی است مثال:
کتاب (بوک) book
پسر (بوی) boy
3 – حرف C
این حرف اگر قبل از y-i-e قرار گیرد صدای(س) در غیر این صورت صدای(ک) را میدهد:
مداد (پِن سیل) pencil
دوچرخه (بای سیکل) bicycle
سقف (سیلینگ) ceiling
گربه (کَت) cat
سرد (کُلد) cold
4 – حرف D
این حرف معادل(د) در زبان فارسی است. مانند:
تاریک (دارک) Dark
سگ (داگ) dog
نوشیدن (درینک) drink
5 – حرف E
این حرف دارای صداهای زیر است:
صدای(اِ) مانند: (پِن) قلم pen
صدای(ای) مانند: (بی) بودن be
6 – حرف F
این حرف معادل (ف) در زبان فارسی است مانند:
احمق (فول) fool
دور (فار) far
7 – حرفG
این حرف گاهی صدای (گ) و گاهی صدای (ج) را می دهد مثال:
موتور (این جین) engine
دختر (گِرل) girl
خوب (گوٌد) good
8 – حرف H
این حرف معادل (ح-ه) در زبان فارسی است.مانند:
قلاب (هوُک) hook
عسل (هانی) honey
سخت-مشکل (هارد) hard
9 – حرف I
این حرف دارای دو صدا به شرح زیر است:
صدای ( آی) مانند: (تایم) وقت time
صدای(ای کوتاه) مانند: (فیش) ماهی fish
10 – حرف J
معادل(ج) می باشد.مانند: (جاست) عادل، درست just
11 – حرف k
معادل(ک) است. مانند:
(بُوک) کتاب book
(کینگ) پادشاه king
و چنانچه قبل از n در ابتدای کلمه به کار رود تلفظ نمی شود مانند:
(نو) دانستن know
(نیت) بافتن knit
12 – حرف L
صدای(ل) را می دهد. مانند:
(لیپ) لب lip
(لیو)زندگی کردن live
13 – حرف M
صدای(م) را می دهد.مانند:
(مُون)ماه moon
(مانی) پول money
14 – حرف N
صدای(ن) را می دهد. مانند:
(نک) گردن neck
(نون) ظهر noon
15 – حرف O
این حرف دارای صداهای زیر است:
صدای(او)مانند: (گو)رفتن go
صدای(آ) مانند: (فرانت)جلو front
صدای(او) مانند: (دو)انجام دادن do
16 – حرف P
صدای(پ) را می دهد مانند:
(پن)قلم pen
(پام) کف دست palm
17 – حرف Q
صدای(ک) را می دهد.مانند:
(کوئیک) سریع-تند quick
(کوئین) ملکه queen
18 – حرف R
صدای(ر) را می دهد. مانند:
(روت) ریشه root
(رد) قرمز red
19 – حرف S
این حرف دارای صداهای زیر است:
صدای(س) مانند: (سی) دیدن see
صدای(ز) مانند: (لوز) گم کردن lose
20 – حرف T
صدای (ت) را می دهد مانند:
(تِل) گفتن tell
(تی چِر) معلم teacher
(تی) چای tea
21 – حرف U
گاهی صدای(یو) مانند: (یونی وِرسیتی) دانشگاه university
گاهی صدای(اِ) مانند: (تِرن)نوبت turn
گاهی صدای(آ) مانند: (شات) بستن shut
22 – حرف V
صدای (و) مانند:
(وِری)خیلی very
(ویکتوری) پیروزی victory
23 – حرف W
صدای(و) در حالیکه لبها گرد می شوند. مانند: (ویندو) پنجره window
و گاهی صدای (یو) مانند: (فی یو)تعدادی few
24 – حرف X
گاهی صدای (کس)-مانند: (فاکس)روباه fox
و گاهی صدای(گز) مانند: (اِگزَم) امتحان exam
25 – حرف Y
گاهی صدای(آی) مانند: (بای) خریدن buy
گاهی صدای(ای) مانند: (سیتی)شهر city
گاهی صدای(ی) مانند: (یِستِردی) دیروز yesterday
26 – حرف Z
صدای(ز) را می دهد.مانند: (زو) باغ وحش zoo
(سایز) اندازه size
صداهای ترکیبی در زبان انگلیسی
این صداها نیز در حد توان و یادگیری دانشآموزان مبتدی تهیه و انتخاب شدهاند.
=sh ش مانند: (شیپ) گوسفند sheep
=chچ مانند: (تی چِر) معلم teacher
=ture چِر مانند: (پیک چِر) تصویر picture
=ph ف مانند: (فتو) عکس photo
=tion شِن مانند: (نِی شن) ملت nation
=ea ای مانند: (تی چِر) معلم teacher
=th بین (ت و ث) مانند: (توث) دندان tooth
=th بین (د و ذ) مانند: (ذی) آنها they
گرامر ساده انگلیسی
جملات پرکاربرد انگلیسی
بخش اول- ضرب المثل های کاربردی زبان انگلیسی | |
نابرده رنج گنج میسر نمی شود | no pains ,no gains |
خواستن توانستن است | where there is a will there is a way |
اب در هاون کوبیدن | he beats a dead horse |
پول علف خرس نیست | money doesn’t grow on the tree |
نوش دارو بعد از مرگ سهراب | after death the doctor |
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو | when you are in Rome,do as the Romans do |
او خیالات خام در سر دارد | he builds castles in the air |
توانا بود هرکه دانا بود | knowledge is power |
پیمانه اش پر شده است | his days are numbered |
به هرجا بری اسمان همین رنگه | all roads lead to Rome |
از اب گل الود ماهی گرفتن | fish in troubled waters |
خشک و تر با هم می سوزند | everyone is in the same boat |
دل به دریازدن | take the plunge |
باد آورده را باد می برد | easy comes, easy goes |
بی خبری خوش خبری است | no news is good news |
شاهنامه آخرش خوش است | all is well that ends well |
دو صد گفته چون نیم کردار نیست | actions speak louder than words |
هر گردی که گردو نمی شود | all that glitters is not gold |
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است | better late than never |
کوری که عصاکش کسی شود | the blind leading the blind |
جوجه را آخر پاییز می شمارند | don’t count your chickens before they’re hatched |
دیگ به دیگ میگه روت سیاه | the pot calling the kettle black |
دندان اسب پیش کشی را نمی شمارند | don’t look a gift horse in the mouth |
یک دست صدا ندارد | many hands make light work |
کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد | The shoemaker’s wife goes the worst shod |
از دنده چپ برخاستن | To get out of bed on the wrong side |
با یک گل بهار نمی شود | One swallow does not make summer |
باد آورده را باد می برد | Light come, light go |
نانش در روغن است | His bread is buttered on both sides |
یک تخته اش کم است | He is a button short |
به ساز کسی رقصیدن | To dance to a person’s tune |
حساب حساب است، کاکا برادر | Bargain is bargain |
مثل خر در گل مانده | Like a duck in thunderstorm |
نخود هر آشی بودن | To have a finger in every pie |
دست و پا چلفتی است | His fingers are all thumbs |
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها | There is no smoke without fire |
از چاه درآمدن و در چاله افتادن | To fall from the frying pan into the fire |
مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد | A burnt child dreads the fire |
آرامش قبل از طوفان | After storm cames calms |
پا توی یک کفش کردن | Harp on one string |
بخش دوم- اصطلاحات کاربردی زبان انگلیسی | |
به چه منظور | to what end |
باید به کارش ایولله گفت. | You must hand it to him. |
با صحبتهایت حالم را بهم میزنی. | You make me ill with your speech. |
به جرأت میتوانم بگویم… | I dare say… |
بپایید. ملتفت باشید. | Mind your eye. |
ببخشید پشتم به شماست. | Excuse me back. |
به شرافتم سوگند | upon my word |
بهحساب خودم | on my own account |
(قیافه اش) به پدرش رفته. | He takes after his father. |
به حال من فرقی نمیکند…. | It is all the same to me. |
بدرد من نمی خورد. | It does not answer my purpose. |
به تو چه؟ | What is that to you? |
بین خودمان باشد | Between you and me |
به من مربوط نیست | It is not concern of mine. |
آدم خوش معامله شریک مال مردم است | Honesty is best policy. |
به هیچ وجه نمیدانم | I’m hanged if I know. / I’ll be hanged if I know. |
باعث افتخار من است | I am greatly honored. |
برو با هم قد خودت طرف بشو | Pick on someone your own size. |
بابا ایوالله! | I take my hat off to you. /take my hat off to |
با دم شیر بازی نکن | Don’t twist the lion’s tail. |
برگ سبزی است تحفه ی درویش | A widow’s mite. |
بگذارید نفسم جا بیاید | Let me gather my breath. |
برحسب تقاضای… | at the instance of |
سرت به کار خودت باشه. سرت تو لاک خودت باشه | Mind your own business. |
بی حالم. بی حوصله ام | I am off color. |
به دیگران نیکی کنید | Do good to others. |
بجنبید. زودباشید | Snap into it. |
بی ادبی و پررویی موقوف | None of your sauce. |
بره به جهنم | The devil take him. |
برو گم شو! | Clear out! |
تا آنجا که به من مربوط می شود. | For all I care. |
برو پی کارت! | Go along with you/get lost! |
بارک الله! | Good show! |
برو به جهنم! | Go to the devil! |
بالادست ندارد. | He is second to none. |
بنظر من…. | It looks to me…. |
بسته به میل خودت است./هرطور میلتان است. | It is up to you. |
بیخود نبود که… | It was not for nothing that… |
به سلامتی شما. (هنگام نوشیدن) | Here’s to you. |
بی رودربایستی | In a family way |
پول که علف خرس نیست. | Money doesn’t grow on trees. |
تا چه پیش آید. | It all depends. |
تا جایی که در توان من است. | To the best of my ability. |
تا خرخره گرفتار مشکل است. | He is neck-deep in trouble. |
تا آنجا که من میدانم…. | For the best of my knowledge… |
با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته. | He robs his belly to cover his back. |
تف بر این زندگی. | Down this life. |
تا زندگی هست امید هست. | While there is a while there is a hope. |
تا آنجا که چشم کار میکند. | As far as the eye can reach. |
تا تنور گرم است نان را بچسبان. | Strike while the iron is hot. |
صداقت بهترین سیاست است. | Honesty is the best policy. |
توی باغ نیست. | He is off the rails. |
نه خود خورد نه کس دهد، گنده کند به سگ دهد. | Waste not, want not. |
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. | There is no smoke without fire. |
تازه اولشه. | This is only the beginning. |
تا نباشد چوب تر، فرمان نبرد گاو و خر. | Spare the rod and spoil the child. |
توانا بود هر که دانا بود. | Knowledge is power. |
تفرقه بنداز و حکومت کن. | Divide and rule. |
جریان چیه؟ | What is all about |
جلوی زبونت رو بگیر. | Control your tongue. |
بزن به چاک. | Buzz off. |
بفرمایید میل کنید. از خودتون پذیرایی کنید. | Help yourself. |
بدجوری گیر کردم. | I am in a rather hole. |
به غیرتم برخورد. | My pride was wounded |
بد هیچکس را نخواهید. | Wish nobody ill. |
پایت را به اندازهی گلیمت دراز کن. | Cut your coat according to your cloth |
پول حلال مشکلات است. | Money talks |
پای مرا وسط نکشید. | Don’t involve me |
پایش لب گور است. | He is on his last leg |
چارهای جز این ندارم. | I have no choice but… |
بیخیالش! | What do I care |
چه خیال باطلی | A fat chance |
چه نفعی دارد؟ | What is there in it |
چرا در مجلس عروسی داشتی چشمچرانی میکردی؟ | Why were you feeding your eyes in the wedding party |
چوب خدا صدا ندارد. | The mills of God grind slowly |
چقدر به شما بدهکارم؟ | How much do I owe you |
چه پررویی! | What cheek |
چه باید کرد؟ | What is to do |